دیالوگ های ماندگار فیلم ها و سریال ها - پاسخ 2
::: در حال بارگیری لطفا صبر کنید :::
دیالوگ های ماندگار فیلم ها و سریال ها - پاسخ 2
www.rozex.rozblog.com
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم

صفحه اصلی دیالوگ های ماندگار فیلم ها و سریال ها ◄ - پاسخ 2

sasantanha آفلاین



ارسال‌ها : 24
عضويت : 23 /6 /1392
محل زندگي : کرج
سن : 27
پاسخ : 2 RE دیالوگ های ماندگار فیلم ها و سریال ها :

رضا کیانیان به عزت ا... انتظامی ( پدرش در فیلم ) در فیلم " خانه ای روی آب ":

عزت ا... انتظامی: مادرت زن نجیبی بود .

رضا کیانیان: نجابت وقتی معنا پیدا میکنه که راه دومی هم وجود داشته باشه

مارکولک (کمال تبریزی)

رضا (پرویز پرستویی) : تو عزیز دلمی دل انگیز ... اگر اسلام دست و بال ما را نبسته بود .

از کرخه تا راین (ابراهیم حاتمی کیا)

سعید ( علی دهکردی) : خدایا ... من شکایت دارم . من شاکیام . پس کو رحمانت ؟

پس کو رحیمت ؟ آخه چرا اینجا ؟ چرا حالا ؟ چرا اینطوری ؟ من شکایتمو پیش

کی ببرم ؟ به کی بگم ؟

دیوانه ای از قفس پرید (احمدرضا معتمدی)

منشی (رضا سعیدی) : جناب قاضی ، این بدبخت بچهاش کجا بود ؟! وقت جنگ که خودش هنوز بچه بود ، وقتیام برگشت که دیگه بازنشسته شده بود

سوته دلان (علی حاتمی)

مجید (بهروز وثوقی) : آخ که چقدر دشمن داری خدا ، دوستتاتم که ماییم ، یه مشت عاجز علیل ناقص عقل که در حقشون دشمنی کردی .

--

سوته دلان (علی حاتمی)

مجید (بهروز وثوقی) : خوش به سعادتتون که میرین روضه ، جاتون وسط بهشته ،

ما که دنیامون شده آخرت یزید . کیه ما رو ببره روضه ؟ آقا مجید تو رو چه به

روضه ، روضه خودتی ، گریه کن نداری ، وگرنه خودت مصیبتی ، دلت کربلاس !

قیصر : تو چرا این ریختی شدی؟ کی زدتت؟

میتی: قصه اش درازه.

قیصر : کجا؟

میتی : هیجی بابا، من بودم، حاجی نصرت، رضا پونصد، علی فرصت، آره و اینا خیلی بودیم، کریم آقامون هم بود.

قیصر : کریم؟! کدوم کریم؟

میتی : کریم آبمنگل، میشناسیش؟ آره؟ از ما نه, ازاونا آره، که بریمدواخوری.

تو نمیری به موت قسم اصن ما تو نخش نبودیم، آره نه گاز دنده دمهتل

کوهپایهٔ دربند اومدیم پایین، یکی چپ یکی راست یکی بالا یکی پایین عرقو

آبجو جوش رو تخت نشسته بودیم داشتیم میخوردیم.

اولی رو رفتیم بالا، به سلامتی رفقا، لولِ لول شدیم، دومی رو رفتیم بالابه

سلامتی جمع، پاتیل پاتیل شدیم؛ سومی رو اومدیم بریم بالا آشیخ علینامرد

ساقی شد.

گفت بریم بالا، مام رفتیم بالا. گفت به سلامتی میتی؛ تو نمیری به موت

قسمخیلی تو لب شدم؛ این جیب نه اون جیب نه تو جیب ساعتی ضامندار اومد

بیرونرفتم اومدم دیدم کسی نیست همه خوابیدن، پریدم تو هتل اومدم دمه کوچه

مهراناومدم پایین دیدم یه سره هیکل میزونیه,این جوریه, زد بهم افتادم تو

جوب،گفتم هته ته! گفت اه! باز یکی گذاشت تو گوشم، گفتم نامرداش؛ دومی رو

ازاولی قایمتر زد، دستمو کردم تو جیبم که برمو بیام دیدم کتکو رو خوردمحالا

ما به همه گفتیم زدیم، شمام بگین زده، آره، خوبیت نداره. واردی که


امضای کاربر :

فراموش نشود!
  ترجیحا فراموش شود!!
 باعث شادی ما می شود


شنبه 23 شهریور 1392 - 19:13
ارسال پیام نقل قول تشکر

تمامي حقوق محفوظ است . طراح قالبــــ : روزیکســــ