چک لمون و والتر ماتائو | زوج عوضی
- یعنی به عبارت دیگه منو از خونه می اندازی بیرون؟
- «به عبارت دیگه نه» ، خود عبارت.
چارلز لاتن | شاهدی برای تعقیب 1957 - اگر می دونستم اینقدر پرحرفی هیچوقت از کما بیرون نمیومدم
والتر ماتائو به جک لمون | زوج عوضی 1968
- تقریباً همون قدر که تو دوستم داری، دوستت دارم
گرترود مایکل و می وست | من فرشته نیستم 1933
- گمون نمی کنم به ازدواج اعتقاد داشته باشی
- فقط به عنوان آخرین راه چاره
کوین اسپیسی | هفت
- اگه بخواي توجه مردم رو جلب كني؛ نمي توني فقط بزني رو شونشون، بايد با يه پتك بزني تو سرشون.
راک هادسن | سپتامبر بیا
- انسان تنها جانوریه که اون قدر باهوشه که میتونه عمارتی مثل امپایر
استیت بسازه واون قدر احمقه که خودشو رو از اون بالا میندازه پایین
نیکلاس کیج | next
- وقتی آینده رو نگاه می کنی، تغییر می کنه، چون نگاش کردی...
هنری فاندا در نقش تام جود | خوشه های خشم
توی تاریکی همه جا خواهم بود. مرا همه جا خواهی یافت. هرکجا که نگاه می
کنی، هرکجا که مبارزه ای در جریان است، هرکجا که لقمه ای نانی برای مردم
گرسنه است. من انجا خواهم بود. هرکجا که پاسبانی آدم بدبختی را کتک می
زند، آنجاخواهم بود. هر کجا آدم هایی از فرط رنج و خشم دیوانه شده اند.
آنجا خواهم بود. آنجا که بچه ها می خندند و یا گرسنه اند و می دانند که
شامشان آماده است و هر کجا مردم درحال خوردن چیزهایی هستند که از این ور
آن ور جمع می کنند و در خانه هایی زندگی می کنند که خود ساخته اند،
درآنجا نیز خواهم بود.
مارلون براندودر نقش تری مالوی | در بارانداز
- می تونستم برای خودم یه قهرمان باشم واسه ی خودم کسی باشم به جای احمق هالویی که الان هستم.
والتر بروکس در نقش آقای مک گوایر به داستین هافمن | گرا جوئیت (فارغ التحصیل)
- فقط می خواستم یه کلمه بهت بگم... فقط یه کلمه ... پلاستیک
زودیاک
- از کشتن آدما لذت می برم، چون خیلی کیف میده، از کشتن حیوونات وحشی تو
جنگل بیشتر حال میده، چون انسان وحشی ترین موجود روی زمینه که دست به قتل
می زنه. برای من کشتن یه تجربه ی هیجان انگیزه. بهترین قسمت این کار بعد
از مرگ منه. من در بهشت دوباره متولد میشم و تمام کسانی را که کشته ام در
بهشت برده من خواهند بود.
کلینت استود | خوب-بد-زشت
- خدا دور و بر ما نیست چون از احمق ها بدش می آد.
لئون
- گه یه وقت آدم بکشی شبها مجبوری با چشم باز بخوابی !
آنتونی هاپکینز | نیکسون
- فقط وقتی ته یه دره باشی می تونی درک کنی که چقدر بالای بلندترین کوه، شکوه منده!
رابین و هفت دزد
- از بیگ جیم توی زندگی خیلی چیزها یادگرفتم. بچه که بودم موقع دزدیدن
قالپاق ماشینش مچ منو گرفت و گفت پسر جون قالپاق رو بلند نکن، ماشینو
بدزد.
اسپارتاکوس
- یکی از مشکلات نجیب زاده بودن اینه که وقت و بی وقت مجبور می شی مث آدم رفتار کنی!
ساعت ها
لئونارد میگه این پایانه تمدنه وقتی کسی رو واسه ساعت 4 دعوت میکنی و اون ساعت 2:30 میاد.
پدرخوانده یک
مایکل (ال پاچینو) به کارلو میگه :
- راستش رو به من بگو کارلو ! چون اگه دروغ بگی احساس می کنم که به شعورم توهین می شه !
lucky number slevin
پدرم بهم گفت اگه یک نفر برای بار اول بهت گفت اسب ، بزن دهنشو سرویس کن
اگه واسه بار دوم گفت اسب، بهش بگو عوضی اما اگر برای بار سوم گفت اسب،
وقتشه که بری برای خودت یه زین بخری!
ارباب جنگ
- تو دنیا نزدیک 550 میلیون سلاح گرم وجود داره یعنی به ازای هر 12 نفر یک
سلاح وجود داره حالا سوال اینه که ما 11 تای دیگه رو چه جوری مسلح کنیم؟
گلادیاتور
- یادمه یه کسی به من گفت مرگ همیشه به تو لبخند میزنه و تنها کاری که تو
می تونی در مقابل اون انجام بدی اینه که تو هم به مرگ لبخند بزنی.
رابرت دنیرو | راننده تاکسی
- از خدا به خاطر بارون متشکرم چون آشغالای تو پیاده رو رو میشوره.
آل پاچینو | 88 دقیقه
- من فهمیدم که گذشت زمان باعث التیام زخم نمیشه، با وجود این در بهترین حالت دردش رو کم و کمتر میکنه.
برادر خورشید خواهر ماه
فرانچسکو: ما یه زمانی به کلمات اعتقاد داشتیم.
تام هنکس | نجات سربازان رایان
- ما اینجا نیستیم که کار درست (خوب) رو انجام بدیم ، ما اینجاییم تا از دستورات لعنتی اطاعت کنیم!
ایو آردن | زنها در باد
- اگر می خوای خبری زود به گوش این و اون برسه تلفن کن ، تلگراف بزن ، یا به یه زن بگو !
سلطان کمدی | مارتین اسکورسیسی
- یک شب سلطان بودن بهتر از هزار شب حسرت خوردن است.
خوب, بد, زشت | سرجیو لئونه
آدما دو دسته اند: یکی اونایی که اسلحه دستشونه
یکی هم اونهایی که بیل دستشونه و زمین رو می کنند!!
دسته ی سیسیلی ها | هانری ورنوی
- می دونی بارِ اول برای چی تیراندازی کردم؟ برای اینکه یه نفر با وجود هفت تیر بزرگم پامو لگد کرد!
شب | آنتونیونی
- به عشق در اولين نگاه اعتقاد داري؟
- نمي دونم ولي باعث صرفه جويي در وقت ميشه.
ربه کا | آلفرد هیچکاک
- ازت میخوام که با من ازدواج کنی، تو کوچولوی احمق.
فارست گامپ | رابرت زمه کیس
- ممکنه من یه احمق باشم، اما بی شعور نیستم.
بن هور | ویلیام وایلر
- شما میتوانید جمجمه یک مرد را بشکنید. میتوانید او را دستگیر کنید.
میتوانید او را درون سیاهچال بیندازید. اما چطور میتوانید اتفاقاتی که در
حال وقوع است را کنترل کنید؟ چطور میتوانید با یک فکر بجنگید؟
hitch | اندی تنانت
- مهم نيست چيه، کيه يا چه وقتيه. هر مردي ميتونه هر زني رو تور کنه. فقط تور مناسب لازم داره
پدرخوانده
به مایک بگو فقط برای کار بود ... همیشه دوستش داشتم
راننده تاکسی
-
پدرم رو دیروز به جرم جاسوسی انداختن زندان. من هم الان به خاطر رانندگی
در حال مستی دارن می اندازن زندان. اصلا همه خانواده برن زندان ... چه
اهمیتی داره !
دشمن پشت دروازه ها
- انسان ، تا وقتی هست ، یه انسانه. همیشه چیزی هست برای حسادت کردن، حتی یه لبخند.
سگ های انباری
[Mr. White and Mr. Pink are washing up after the robbery went sour,
trying to figure out what happened]
Mr. Pink: You kill anybody?
Mr. White: A few cops.
Mr. Pink: No real people?
Mr. White: Just cops .
-کسی رو هم کشتی؟
-فقط چند تا پلیس
-آدم چی؟
-نه فقط پلیس!
هیتلر : ظهور شیطان
President Paul von Hindenburg: If I appoint you Chancellor, how will I answer to God?
Adolf Hitler: How will you answer to Germany if you don't?
ژنرال هيندنبرگ خطاب به هيتلر: اگه تو رو نخست وزير كنم جواب خدا رو چي بدم؟
هيتلر: اگه منو نخست وزير نكني جواب مردم رو چي ميدي؟
صورت زخمی
صورت
زخمی آل پاچینو (تونی مونتانا) را دی پالما کارگردانی کرد. نویسندگی آن هم
بر عهده ی الیور استون بود. تونی مونتانا قاچاقچی و قاتلی بود که با طلوع
کاسترو در کوبا به آمریکا پناه برد…
تونی مونتانا: من همیشه حقیقت رو میگم. حتی زمانی که دروغ میگم.
تونی مونتانا: میخوای سر به سر من بذاری؟ باشه. میخوای بد بازی کنی؟ باشه. به دوست کوچکم سلام بگو
[تونی شلیک می کند]
[وقتی
که سوسا برای تونی یک قاتل میفرستد تا یک پلیس مزاحم را با بمب گذاری در
ماشینش به قتل برساند. تونی همراهی می کند اما متوجه می شود که فرزند و
همسر آن پلیس هم در ماشین هستند...]
تونی
مونتانا: شرط می بندم که احساس خوبی بهت دست میده، ها؟ شرط می بندم که
احساس خوبی بهت دست میده وقتیکه یه مادر و بچه هاش رو میکشی، ها، شرط می
بندم که احساس بزرگ بودن می کنی…
آلبرتو: خفه شو!
تونی
مونتانا: …مثلا، اینکه مرد بزرگی هستی. خب! لعنت به تو. فکر کردی من کی
هستم؟ فکر کردی منم دو بچه و یک زن رو میکشم؟ لعنت به اون! من به یه همچین
افتضاحی در زندگیم احتیاج ندارم.
[آلبرتو انگشتش را برای فشردن دکمه ی بمب آماده می کند]
تونی مونتانا: تو مُردی بی همه چیز!
[تونی به سر آلبرتو شلیک می کند]
تونی
مونتانا: چی فکر کردی، ها؟ چی فکر کردی، منم یه کرم لعنتی مثل تو هستم؟
بهت گفتم، مرد، بهت گفتم! سر به سر من نذار! من بهت گفتم، بچه های لعنتی،
نه! نه، ولی تو گوش نکردی، چرا، توی احمق لعنتی، حالا به خودت نگاه کن.
فرانک لوپز: تونی، منو نکش، خواهش می کنم!
تونی مونتانا: من نمیخوام بکشمت.
فرانک لوپز: اوه خدا! متشکرم! متشکرم!
[تونی به Manny (دوست خودش) نگاه می کند]
تونی مونتانا: Monaolo، به این لعنتی شلیک کن!
[وقتی که اوضاع تونی رو به راه می شود به خانه ی مادرش می رود که به سختی همراه خواهرش زندگی می کند...]
مادر
تونی: پسر؟ ایکاش یکیش رو داشتم! اون یه ولگرده! اون یه ولگرد بود و الان
هم یه ولگرده! فکر کردی کی هستی، ها؟ ما یک کلمه هم از تو در این ۵ سال
نشنیدیم. یک باره اینجا ظاهر شدی و پولت رو به رُخ ما میکشی؟ فکر کردی می
تونی با پولت من رو بخری؟
تونی مونتانا: بیخیال، مامان.
مادر تونی: فکر کردی با لباس باحالت می تونی بیای اینجا و به خرج ما جُک بگی؟
تونی مونتانا: مامان، نمی دونی چی داری می گی.
مادر
تونی: نه من اون نیستم، آنتونیو! این روشی نیست که جینا [خواهرت] رو بزرگ
کردم. تو نمی تونی نابودش کنی. دیگه نمی خوام در این خونه باشی! نمی خوام
اطراف جینا پیدات بشه! پس یالا، برو بیرون! و این پولهای کثیف رو هم بگیر!
بوی گند میده!
[تونی پول های پرت شده به سمتش را جمع کرده و از خانه بیرون می رود]